اش گرد

لغت نامه دهخدا

( آش گرد ) آش گرد. [ گ ِ ] ( اِخ ) رجوع به آش جرد شود.

جمله سازی با اش گرد

💡 شست آب زندگی از چهره اش گرد سفر هر که دیوار یتیمی را چو خضر آباد کرد

💡 عبیر پیرهن در دیده اش گرد کسادی شد چه خجلت ها که رو داد از تماشایت زلیخا را