کرسی نشستن

لغت نامه دهخدا

کرسی نشستن. [ ک ُ ن ِ ش َ ت َ ] ( مص مرکب ) قرار گرفتن بر کرسی.
- بر کرسی نشستن سخن؛ مدلل شدن آن. قبولی یافتن آن:
نظر بر پایه عرش خموشی می توان گفتن
سخن هر جا که بر کرسی نشیند بر زمین افتد.میر اسداﷲ عریان ( از مجموعه مترادفات ص 286 ).رجوع به ترکیب های ذیل کرسی شود.

جمله سازی با کرسی نشستن

💡 پس از به کرسی نشستن آقا محمد خان، حاج ابراهیم خان قدرت زیادی پیدا کرده و اقوام خود را در ولایات مختلف فارس ساکن و در پست‌های مختلف منصوب می‌کند. پس از مدتی اطرافیان فتحعلی‌شاه کودتا کرده و ایشان را نسبت به حاج ابراهیم خان بدگمان و بدبین می‌کند تا جایی که او دستور به قتل حاج ابراهیم خان کلانتر و همه افراد خانواده‌اش می‌دهد.

خفت یعنی چه؟
خفت یعنی چه؟
نغمه یعنی چه؟
نغمه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز