اسگدار

لغت نامه دهخدا

اسگدار. [ اَ گ ُ ] ( نف مرکب، اِ مرکب ) رجوع به اسکدار شود.

فرهنگ معین

(اَ گُ ) نک اسکدار.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - برید و پیکی که منزل بمنزل فرود آید و اسب خود را عوض کند. ۲ - کیسه و خریط. حاوی نامه های پیک.

جمله سازی با اسگدار

مجموعهٔ مواعظ و مجالس مولانا یعنی سخنانی است که به وجه اندرز و به طریق تذکیر بر سر منبر بیان کرده است. نسخهٔ خطی این کتاب در کتابخانهٔ سلیم آقا در اسگدار محفوظ و در تاریخ کتابت آن سال ۷۸۸ ه‍.ق (۱۳۸۶ م) می‌باشد. در این خطبه‌ها رومی آیات قرآن و احادیث را تفسیر می‌کند. وی همچنین از اشعار سنائی، عطار و دیگر شاعران، من‌جمله آثار خود در این خطبه‌ها استفاده می‌کند. همان‌طور که افلاکی روایت می‌کند، پس از شمس تبریزی، رومی به درخواست بزرگان، به ویژه صلاح الدین زرکوب، خطبه‌ها را ایراد می‌کرده است. این خطابه‌ها به فارسی ساده است، اما نقل قول‌های عربی و روایت او از تاریخ و احادیث، نشان از تبحر وی در علوم اسلامی دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ظریف
ظریف
ضامن
ضامن
همچنین
همچنین
کال
کال