ازنان

لغت نامه دهخدا

ازنان. [ اِ ] ( ع مص ) گمان بردن بکسی نیکی یا بدی را. || تهمت کردن. ( منتهی الارب ). اتهام.متهم کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). متهم گردانیدن. ( زوزنی ). تهمت زدن. تهمت افکندن. اتهام. زَن. زنون.

فرهنگ فارسی

تهمت زدن بکسی

جمله سازی با ازنان

رو نمی تابد ز حرص ازنان سوزن دار، سگ دیده های نرم را از تیزی دربان چه باک ؟
چو مردان راز با جان باز دیدند بکلّی خود طمع ازنان بریدند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
خاطرات یعنی چه؟
خاطرات یعنی چه؟
میسترس یعنی چه؟
میسترس یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز