ازارش

لغت نامه دهخدا

( آزارش ) آزارش. [ رِ ] ( اِمص ) آزار:
چنان داشتم ملک را پیش و پس
که آزارشی نامد از من بکس.نظامی.( این کلمه جز در بیت مذکور دیده نشده و ظاهراً بتسامحی که از نظامی معهود است بقیاس بر سایر اسم های مصدر ساخته شده است ).

فرهنگ عمید

( آزارش ) آزار، آزردگی، رنجش: چنان داشتم ملک را پیش و پس / که آزارشی نامد از کس به کس (نظامی۵: ۱۴/۹ ).

فرهنگ فارسی

اسم مصدراز آزاردن، آزار، آزردگی

جمله سازی با ازارش

ترک بحیرت ز زن دلفروز باز بکف بند ازارش هنوز
زنک شوخ بر ازارش رید او دبهٔ پُر ز روغنش دزدید
مست شد و بند ازارش گشود دست [زدو] عقده ز کارش گشود
اول از خوناب دل رنگین ازارش بستمی بعد از آن از زعفران رخ حنوطش سودمی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
معلق یعنی چه؟
معلق یعنی چه؟
انسجام یعنی چه؟
انسجام یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز