قدمجای یک ترکیب اضافی است که در متون کهن فارسی بهکار رفته است. این واژه از دو جزء قَدم و جای تشکیل شده و به معنای مکانی است که پای فرد بر آن قرار میگیرد یا جای پا. در ادبیات فارسی، این اصطلاح اغلب برای اشاره به مکانهای مقدس یا باارزش بهکار میرود که بزرگان و افراد والامقام در آن گام نهادهاند. چنانکه در بیت امیرخسرو دهلوی آمده است: «اگر تخت والا قدمجای تست / مرا جای بر دست والای تست» که در آن، قدمجای نماد مکانی محترم و گرامی است. همچنین این واژه با واژههایی چون «قدمگاه» هممعناست و در متون ادبی و تاریخی بهعنوان اصطلاحی شاعرانه و احترامآمیز کاربرد دارد. امروزه نیز در توصیف اماکن متبرکه یا مکانهای تاریخی از این تعبیر استفاده میشود.
قدم جای
لغت نامه دهخدا
اگر تخت والا قدم جای تست
مرا جای بر دست والای تست.امیرخسرو ( از آنندراج ).رجوع به قدمگاه شود.
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
قدم جای ۶٬۷۳۲ نفر جمعیت دارد و ۱٬۰۳۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
جمله سازی با قدم جای
گر نهی بر چشم مهرویان قدم جای دارد، بس که زیبا میروی
کشد در هر قدم جای قدح مینای می برسر زمین از جلوه مستانه سرو خرامانش