می کش

لغت نامه دهخدا

می کش. [ م َ / م ِ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) می کشنده. می خوار. شرابخوار. باده خوار. می پرست. باده نوش. می گسار. که شرابخواری پیشه دارد. ( از یادداشت مؤلف ). شرابخوار. ( آنندراج ):
عاشقان بوس و کنار و نیکوان ناز و عتاب
مطربان رود وسرود و می کشان خواب و خمار.فرخی.بلورین پیاله ز می لاله شد
کف می کش از لاله پرژاله شد.اسدی ( گرشاسب نامه ).

فرهنگ فارسی

می کشنده می خوار شرابخوار

جمله سازی با می کش

💡 بی جام همه می کش و بی باده همه مست از نظم نو آیین مغان رسم کهن شد

💡 درد باید درد باید درد درد درد دل می کش که درد دل دواست

💡 نزاریا چه کنی هم چنین به زاریِ زار جفاش می کش و خوش می گری و خوش می نال

💡 گر جان تو پر کینهٔ آن شهره طبیب است شو درد و بلا می کش و همواره همی نال

💡 جان داد به غم غالب خشنودی روحش را در بزم عزا می کش در نوحه غزلخوان شو

💡 صبوری می کن و می ساز با غم ملامت می کش و می باش خاموش

کون کردن یعنی چه؟
کون کردن یعنی چه؟
کردار یعنی چه؟
کردار یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز