منعه

منعه

لغت نامه دهخدا

( منعة ) منعة. [ م َ ن َ ع َ / م َ ع َ] ( ع اِ ) عِزّ. ( اقرب الموارد ). قوتی که شخص دفع می کند بدان کسی که وی را اراده نماید. ( ناظم الاطباء ): هو فی عز و منعة؛ او در ارجمندی است و با خود حمایت کنندگان و پشتی دهندگان دارد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ازال منعةالطائر؛ یعنی زایل شد آن قوت از مرغ که بدان ممانعت می کرد کسی را که اراده وی را داشت. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
منعة. [ م َ ن َ ع َ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ مانع. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به مانع شود.
منعة. [ م َ ع َ ] ( ع ص ) قوس منعة؛ کمانی که کشیدن آن دشوار باشد. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

قوس منعه کمانی که کشیدن آن دشوار باشد.

دانشنامه عمومی

منعه ( به عربی: منعة ) یک شهرداری در الجزایر است که در استان باتنه واقع شده است. منعه ۱۳٬۵۱۰ نفر جمعیت دارد.
منعه
منعه
منعه

جمله سازی با منعه

با چنین منعه هجران که تو داری هرگز با تو ممکن نبود وصل مگر سلطان را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال عشقی فال عشقی فال مکعب فال مکعب فال انبیا فال انبیا