لغت نامه دهخدا
ملامت بار. [ م َ م َ ] ( نف مرکب ) توأم با ملامت. توأم با عتاب و سرزنش: سخنان ملامت بار.
ملامت بار. [ م َ م َ ] ( نف مرکب ) توأم با ملامت. توأم با عتاب و سرزنش: سخنان ملامت بار.
( صفت ) آنکه سرزنش کند توام با ملامت: [ نگاه ملامت باری باو کرد. ]
💡 تن پرستان را به صحرای ملامت بار نیست پای خواب آلودگان بر خار می باشد گران
💡 سرشک لعل من حاصل گل آزار میآرد گهر میریزم و سنگ ملامت بار میآرد
💡 کوهکن بر دل او گرد ملامت بار است گرد من کوه غم از سنگ ملامت نگرید
💡 هر که پیراهن به بدنامی درید آسوده شد بر زلیخا طعن ارباب ملامت بار نیست