مراودت

لغت نامه دهخدا

مراودت. [ م ُ وَ / وِ دَ ] ( از ع، اِمص ) مراوده. رجوع به مراوده شود.
مراودة. [ م ُ وَ دَ ] ( ع مص ) کاری یا چیزی از کسی درخواستن. ( ترجمان علامه جرجانی ). از کسی درخواستن کاری و کسی را بر کاری داشتن. ( از تاج المصادر بیهقی ) ( از زوزنی ). خواستن. ( از منتهی الارب ) ( از فرهنگ نظام ). اجتهاد در طلب چیزی. ( فرهنگ خطی ). || طلب وصال کردن: راودها عن نفسها؛ طلب منها الوصال. ( از متن اللغة ). رجوع به مُراوِد شود. || مخادعت. ( ازاقرب الموارد ): راوده عن الامر؛ داراه. ( متن اللغة ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) رفت و آمد داشتن با کسی دوستی و معاشرت داشتن جمع: مراودات. توضیح در عربی بمعنی خواستن آمده و بمعنی است.

جمله سازی با مراودت

💡 با وجود این مراحل چرا خامه از راز نگارش خاموش است و مولی را به یاد آوری دوستان پیشین پیمان گفت و گزارش فراموش؟ این نه شرط صفا و پیوند است. مخلص را با همه فرط عبادت به دو حرف که مظهر عنایت آید، چنبر اتحاد در گردن و پای عقیدت در کمند است، اگر این نباشد مراودت را چه ثمر خواهد رست، و معاشرت را چه حاصل خواهد خاست؟

💡 از سال ۲۲۰ تا ۴۲۵ میلادی، باختر در تشنجات و حملات سه جانبه قرار داشت. ساسانیها شمال غرب باختر را در دست گرفتند، سلسلهٔ کیداری‌ها که مرکز آن کاپیسا بود، موجودیت خود را در جنوب حفظ نموده و با ساسانی‌ها در جنگ بودند. کیداری‌ها با دولت گپتاهای هندی دوستی و مراودت داشتند.

بیتابی یعنی چه؟
بیتابی یعنی چه؟
دول یعنی چه؟
دول یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز