گهر پاش

لغت نامه دهخدا

گهرپاش. [ گ ُ هََ ] ( نف مرکب ) مخفف گوهرپاش. رجوع به همین کلمه شود.

فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱ - پاشند. گوهر نثار کنند. جواهر: اگر سخاوت باید کفش بروز عطا چو بحر گوهر پاش است و ابر زرافشان. ( فرخی ) ۲ - بارنده ( قطرات ). ۳ - فصیح و بلیغ: گر شکافی بمعرفت همه موی ور زبان تو هست گوهر پاش... ( عطار )
مخفف گوهر پاش

جمله سازی با گهر پاش

💡 تو ابر گهر پاش و دینار باری تو خورشید تابان و بدرالد جایی

💡 از فکر ابر دست گهر پاش خسروی طبعم شود چو بحر در افشان گهر نثار

💡 قطره گر چکد از ابر گهر پاش کفش چرخ از آن پهنه نیارست گذشتن بشناه

💡 راویانند گهر پاش مگر با لب خویش کف شاهنشه خورشیدفر آمیخته‌اند

💡 کف او گهر پاش چون چشم وامق دل او گهر زای چون لعل عذرا

💡 کرده گهر پاش و درفشان بطبیعت از کرم ابر بهار و باد خزانرا

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سلیطه یعنی چه؟
سلیطه یعنی چه؟
امجق یعنی چه؟
امجق یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز