چیز دار

لغت نامه دهخدا

چیزدار. ( نف مرکب ) متمول. غنی. مالدار. توانگر. ( یادداشت مؤلف ). ثروتمند. ملی. دارا.

فرهنگ فارسی

متمول. غنی. مالدار. توانگر. ثروتمند. ملی.

جمله سازی با چیز دار

صاحب رخت و چیز دار او را پیش مردم عزیز دار او را
دو چیز دار برای دو تن نهاده مقیم ز بهر ناصح تخت وز بهر حاسد دار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال اوراکل فال اوراکل فال ورق فال ورق فال چوب فال چوب