لغت نامه دهخدا چیزدار. ( نف مرکب ) متمول. غنی. مالدار. توانگر. ( یادداشت مؤلف ). ثروتمند. ملی. دارا.
جمله سازی با چیز دار صاحب رخت و چیز دار او را پیش مردم عزیز دار او را دو چیز دار برای دو تن نهاده مقیم ز بهر ناصح تخت وز بهر حاسد دار