پز دادن

لغت نامه دهخدا

پز دادن. [ پ ُ دَ ] ( مص مرکب ) ( از پز فرانسه ) به کبر نمودن شأن و منزلت یا جامه های قیمتی خود را. به هیأت ولباس خود تظاهر کردن. خودنمائی کردن. تکبر نمودن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- افاده کردن فیس کردن تکبر فروختن پز آمدن.۲- در معرض نور گذاشتن دوربین عکاسی در مدت لازم.

جمله سازی با پز دادن

کریمی در همان مراسم سپس با اشاره به علی لاریجانی رئیس مجلس ایران اظهار داشت: «آقای مسئولی که در جمهوری اسلامی به خاطر پز دادن مقابل یک دیپلمات با هزار قلم آرایش و سر باز و فقط یک کلاه نمادین بر روی سر می‌روی و با او حال و احوال و مذاکره می‌کنی؛ خاک بر سرت بی غیرت!» سخنان وی اشاره داشت به دیدار ماریچه اسخاکه نماینده هلندی پارلمان اروپا در دیدار با علی لاریجانی که به دنبال انتشار این تصاویر، که در جریان ملاقات ده روز قبل هیئتی از نمایندگان پارلمان اروپا با رئیس مجلس ایران صورت گرفت، گروهی از محافظه کاران پوشش خانم اسخاکه را مورد انتقاد و نکوهش قرار دادند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال کارت فال کارت فال احساس فال احساس فال ماهجونگ فال ماهجونگ