هم گاه
فرهنگ فارسی
جمله سازی با هم گاه
در خزان هم گاه بگشاید دهان بلبل ولی کی بود آن نغمه کز وی در بهار آید پدید
دست به هم داده بر آن سُر خوریم گاه به هم گاه ز هم بگذریم
شده شاه بر تخت و برجای تو گرفته است هم تاج و هم گاه تو
گهی در پیش ماه و گاه بر عرش گهی لوح و قلم هم گاه او فرش
چند از ملامت ای غافل از من افتد ازاین ها هم گاه گاهی