نامکیده

لغت نامه دهخدا

نامکیده. [ م َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مکیده ناشده. مقابل مکیده.

جمله سازی با نامکیده

بس نازک است پشت لبت را کبود کرد گردانده سنگ لعل تو را نامکیده خط
کام لب نخواهم دید نامکیده خالش را از خضر مگر یابم سر آب حیوانی