لغت نامه دهخدا نامحروم. [ م َ ] ( ص مرکب ) محروم ناشده. || در تداول، عوام این کلمه را بجای محروم به کار برند: از دیدار شما نامحروم شدم؛ محروم شدم.
فرهنگ فارسی ( صفت ) ۱ - آنکه محروم ومایوس نشده. ۲ - بغلط درمورد[ محروم ] بکار رود: [ از دیدار شما نامحروم شدم ]