ناشکستن

لغت نامه دهخدا

ناشکستن. [ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص منفی ) نشکستن. مقابل شکستن.

جمله سازی با ناشکستن

💡 بر دلم افسون بی‌دردی مخوان ای عافیت شیشه‌ای دارم که یاد ناشکستن سنگ اوست