میدی

لغت نامه دهخدا

میدی. [دا ] ( ع اِ ) آخر و انتها و انجام. ( ناظم الاطباء ).
میدی. [ م َ ] ( ص نسبی، اِ ) ( اصطلاح صرافی ) مؤیدیه. سکه درهمی که ملک مؤید شیخ عز نصره به سال 818 هَ. ق. آن را در قاهره زد و میان مردم رایج گشت. و آن را به میایدة جمع می بستند. ( از نقودالعربیه ذیل ص 63 ).
میدی. [ م َ دی ی ] ( ع ص ) آهویی که دست وی به دام افتاده باشد. ( ناظم الاطباء ). وحش به دام افتاده. ( از مهذب الاسماء ). آهوی دست به دام افتاده مقابل مرجول یعنی آهوی پای به دام درافتاده. ( یادداشت مؤلف ). || رجل میدی؛ مرد بریده دست.( ناظم الاطباء ). بریده دست. اقطع. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

آهویی که دست وی به دام افتاده باشد وحش به دام افتاده

فرهنگستان زبان و ادب

[موسیقی] ← میانای داده های سازی

جمله سازی با میدی

💡 ۲- باقی‌مانده برج و باروی خشتی سرخرند در روبروی خانه فرزندان "غلام میدی (مهدی)" در محله پایین که در سال ۱۳۸۵ تخریب گردید.

💡 یکی از مهم‌ترین حکومت‌های سه‌نفره در تاریخ چین، توسط دولتمردان دودمان هان به نام‌های هئو گوانگ (درگذشته ۶۸ پ. م)، جین میدی (درگذشته ۸۶ پ. م) و شانگ‌گوان جیه (درگذشته ۸۰ پ. م) پس از مرگ امپراتور وو هان و منصوب شدن امپراتور ژائو هان تشکیل شد.

💡 اصطلاح بازاریابی برج میدی گاهی به کیس‌هایی اشاره دارد که کوچکتر از برج میانی اما هنوز بزرگتر از برج مینی هستند (نگاه کنید به پایین)، و معمولاً دارای دو تا سه جایگاه خارجی هستند. در مواقع دیگر، این اصطلاح ممکن است مترادف با برج میانی باشد.

💡 این شهر در حد فاصل دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس قرار گرفته‌است. فاصله این شهر تا پاریس ۷۳۰ کیلومتر است. تولوز چهارمین شهر بزرگ فرانسه و مرکز منطقه میدی پیرنه نیز می‌باشد.