لعن و طعن

لغت نامه دهخدا

لعن و طعن. [ ل َ ن ُ طَ ] ( ترکیب عطفی، اِ مرکب ) از اتباع. رجوع به لعن و نیز طعن شود.

جمله سازی با لعن و طعن

گفت موسی که اگر حال این است لعن و طعن تو چراش آیین است
دفتر لعن و طعن او وانکنم که بی سخن نیست فزون ز نقطه آنچه از آن سروده شد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
زیبا
زیبا
لا تنس ذکر الله
لا تنس ذکر الله
نقض
نقض
آبان
آبان