فضل کردن

لغت نامه دهخدا

فضل کردن. [ ف َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) لطف کردن. عنایت کردن. توجه کردن:
فضل کن، مگذارکز مشتی خسیس
چون منی در دور تو باشد حزین.خاقانی.خدایا فضل کن گنج قناعت
چو بخشیدی و دادی ملک ایمان.سعدی. || بخشیدن. احسان:
ای صاحب مال فضل کن بر درویش
گر فضل خدا همی شناسی بر خویش.سعدی. || رحمت کردن. بخشاییدن:
چون تو خجل وار برآری نفس
فضل کند رحمت فریادرس.نظامی.رجوع به فضل شود.

فرهنگ فارسی

لطف کردن. عنایت کردن

جمله سازی با فضل کردن

تو را می سزد دعوی فضل کردن که داری به دعوی زگفتار برهان
و گفته اند فضل کردن است و خویشتن اندر آن نادیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
میلف یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
سراسیمه یعنی چه؟
سراسیمه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز