پاسبز

لغت نامه دهخدا

پاسبز. [ س َ ] ( ص مرکب، اِ مرکب ) میانجی و دلال. || شوم قدم. ( غیاث اللغات ).

فرهنگ معین

(سَ ) (ص مر. ) ۱ - واسطه. ۲ - دلال. ۳ - بدقدم.

فرهنگ عمید

۱. بدقدم.
۲. دلال، میانجی.

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) ۱- میانجی. ۲- دلال. ۳- شوم قدم.
میانجی و دلال و شوم قدم

جمله سازی با پاسبز

تالاب بندعلیخان در ۳۵ کیلومتری جنوب شهرستان ورامین و در منطقه حفاظت‌شده کویر مرکزی قرار دارد. تالاب بند علیخان زیستگاه و محل زمستان‌گذرانی پرندگانی همچون اردک‌های سرسبز، خوتکا، غازها، آبچلیک‌های پاسبز و پاسرخ و فیلوش است. تالاب بندعلیخان تنها تالاب استان تهران است که وسعتی بالغ بر ۲۵ هزار هکتار دارد. این تالاب به عنوان یکی از اکوسیستم‌های ارزشمند شهرستان ورامین شناخته می‌شود. این تالاب فصلی در فصول گرم سال به‌صورت باتلاق درمی‌آید و گاهی خشک می‌شود، اما در پاییز و زمستان، مملو از آب است و پرندگان مهاجر را به سوی خود جذب می‌کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
رساله
رساله
ترکش
ترکش
ادریان
ادریان
پومپویر
پومپویر