لغت نامه دهخدا نابایسته. [ ی ِ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) ناشایسته. نامناسب. ( آنندراج ). نالایق. نارواء. ( ناظم الاطباء ).
جمله سازی با نابایسته بایسته را نور آمد و نابایسته رادود ٭ نه نزدیک ونه دور نه دیرست و نه زود است. اولیت حق بهیچ حادث بنیالود.