پاک خون

لغت نامه دهخدا

پاک خون. ( ص مرکب ) پاک گهر. پاک نژاد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) پاک گهر پاک نژاد.
پاک گهر پاکنژاد

جمله سازی با پاک خون

مجموعه صوفی بود از غیر خدا پاک خون دو جهان سرخی باب است در اینجا
کار را باش که کردم ز دل و سینهٔ پاک خون خود گرچه ندارد خطری بر تو حلال
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
میسترس
میسترس
الم
الم
اورگیم
اورگیم
علامت
علامت