پند گیر

فرهنگ عمید

آن که قبول پند و اندرز کند، پندگیرنده.

فرهنگ فارسی

( صفت ) نصیحت آموز عبرت آموز.

جمله سازی با پند گیر

ای نفس، پند گیر که اختر به گردش است ای مرغ، هوش دار که صیاد می‌رود
گفت: بابا، زنا کن و زن نه! پند گیر از خلایق، از من نه!
خوشا حال آن زیرک پند گیر که از مرگ غیر است عبرت پذیر
صورتش اینست و در من می‌نگر پند گیر و زر بیفکن ای پسر
خیزو درین گورها در نگر و پند گیر ریخته بین زیر خاک ساعد و ساق و کله
از ماجرای پشه و نمرود پند گیر در هیچ دشمنی به حقارت نظر مکن