پنجک

لغت نامه دهخدا

پنجک. [ پ ُ ج َ ] ( اِ ) گلوله پنبه حلاجی کرده باشد. ( برهان قاطع ). گلوله ندافی کرده برای رشتن. پنجش. پندش. پنده. پند. پاغنده. گاله. ( رشیدی ). پندک. پاغند. ( فرهنگ جهانگیری ). کلوچ:
یکی از ایشان پنجک ستان و پنبه فروش
که ریش کاوی نامه است و نام او عنوان.حکیم زجاجی ( از فرهنگ جهانگیری ).
پنجک. [ پ َ ج َ ] ( اِ ) گیاهی است. و آن پنج شاخ می باشد و مانند عشقه بر درخت می پیچد. ( برهان قاطع ). || پنجه. فنجه. پنج روزی. پنجه گزیده. پنجه دزدیده. خمسه مسترقه. ایام المسترقه. ایام المختاره. || نوعی رقص. فنزج. رقص دستبند. فنجکان. ( محشی المعرّب جوالیقی ص 237 ). چوپی. و نیز رجوع به پنجه شود.

فرهنگ معین

(پَ جَ ) (اِ. ) = پنجه: ۱ - پنجه دزدیده. ۲ - نوعی رقص، رقص دستبند، فنجگان، چوپی.

فرهنگ عمید

پنبۀ زده شده که گلوله کرده باشند برای رشتن، گلولۀ پنبۀ زده شده، غنده، پاغند.
= بهیزک

فرهنگ فارسی

پنجه دزدیده
( اسم ) گلول. پنب. حلاجی کرده گلول. ندافی کرده برای رشتن پنجش. پندش پنده پند پاغنده گاله پندک. پاغند کلوچ.
گیاهی است که چون عشقه بر درخت می پیچد

ویکی واژه

پنجه:
پنجه دزدیده.
نوعی رقص، رقص دستبند، فنجگان، چوپی.

جمله سازی با پنجک

کجور یکی از بخش‌های شهرستان نوشهر واقع در استان مازندران است. این بخش ییلاقی و کوهستانی دارای سه دهستان به نام‌های پنجک رستاق، زانوس رستاق و توابع کجور و به مرکزیت شهر کجور می‌باشد.
امامزاده جعفر و امامزاده حسن پسران موسی کاظم در دهکده حسن‌آباد پنجک رستاق کجور