پری وار

لغت نامه دهخدا

پری وار. [ پ َ ] ( ص مرکب ) مانند پری. چون پری. پریوش:
یکی خوی و لطفی پریوار داشت
یکی روی در روی دیوار داشت.سعدی ( بوستان ).

فرهنگ عمید

پریوش، پری فش، مانند پری.

فرهنگ فارسی

( صفت ) پریوش: ( یکی لطف و خوی پری وار داشت. ) ( بوستان )

فرهنگ اسم ها

اسم: پری وار (دختر) (فارسی) (تلفظ: parivār) (فارسی: پَريوار) (انگلیسی: parivar)
معنی: پریوش، پری فش، مانند پری، زیبا، ( پری، وار ( پسوند شباهت ) )، پری گونه، پری مانند

جمله سازی با پری وار

گفتم به گوشه‌ای بنشینم چو عاقلان دیوانه‌ام کند چو پری وار بگذرد
دلم داند که تو پاکی پری وار و لیکن امتحان خواهم دگر بار
نهانی خواست از مردم پری وار به کوه اندر شده کیخسرو غار
دیوانه ام ای شوخ پری وار توکردی آشفته ام از طره طرار توکردی
ازان نغمه کاندر پری خانه شد سلیمان پری وار دیوانه شد
پری زاد پری پیکر پری وار ز پیش دیده غا یب شد به یکبار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت