پای گر

لغت نامه دهخدا

پای گر. [ گ َ ] ( ص مرکب ) رقاص. پایکوب. پای باز.

فرهنگ فارسی

( صفت ) پایکوب پای باز رقاص پاکوب.

جمله سازی با پای گر

آن نهالم که ز شادی ننشینم از پای گر بدانم که خزان روی به باغم دارد
از دایره عشق تو بیرون ننهم پای گر مه کند از هاله خود طوق گلویم
سرو درآید ز پای گر تو بجنبی ز جای ماه بیفتد به زیر گر تو برآیی به بام
به عزم خدمتت برداشتم پای گر از ره یاوه گشتم راه بنمای
ریزهٔ نان را میفکن زیر پای گر همی‌خواهی تو نعمت از خدای
گردون چنبریش بصد رشته بسته پای گر بر در تو سرکشد از چنبر آفتاب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فمبوی یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
چیپ یعنی چه؟
چیپ یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز