ید بیضا

ید بیضا

ید بیضاء، یکی از معجزات حضرت موسی یعنی دست تابان با نور سفید که به سه صورت تابان میشد: 1- دست خود را به گریبانش میبرد و بیرون میاورد تا از گزند دور شود.2- دستش را به بازوی خود می بچسباند تا ترس خود فرو نشیند و مضطرب نباشد. 3- دستش را در بغل و پهلویش میگذارد و سپس بیرون می آور و چنان درخشش سفید و روشنی از دستش نمایان میشد که قوم نافرمان به یکباره به موسی ایمان می آوردند و مهتران فرعون را به لرزه می افکند ولی فرعون هرگز ایمان نیاورد. این کلمه یک اصطلاح و واژه عربی است که به معنای دست سفید است و در فرهنگ اسلامی به معجزه حضرت موسی (ع) اشاره دارد. در نگارش و استفاده از این اصطلاح، چند نکته وجود دارد که رعایت آن‌ ها می‌تواند به وضوح و زیبایی متن کمک کند: این واژه باید به صورت جدا جدا نوشته شود و حرکات آن رعایت گردد. به طور صحیح ید بیضای موسی به معنای دست سفید موسی باید نوشته و استفاده شود. هنگامی که از آن در جملات استفاده می‌کنید، باید توجه کنید که جمله در کل منسجم و با معنا باشد. به عنوان مثال: حضرت موسی معجزه ید بیضا را به نمایش گذاشت. باید دقت کرد که این اصطلاح در زمینه مناسب به کار رود. این واژه به طور خاص به معجزات و نشانه‌ های الهی مربوط می‌شود. در مواقعی که به مخاطب خود اطمینان ندارید که با این اصطلاح آشناست، می‌توانید توضیحاتی کوتاه ارائه دهید: ید بیضا، که به معنای دست سفید است، یکی از معجزات حضرت موسی به شمار می‌رود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] ید بَیضَاء (دست تابان) از جمله معجزات نه گانه حضرت موسی(ع) که قرآن از آن یاد کرده است. در این معجزه، دست حضرت موسی(ع) سفید و درخشان می شد. این معجزه یک بار قبل از رفتن به ملاقات فرعون و یک بار در حضور فرعون واقع شد. تورات نیز این معجزه را نقل کرده که در برخی جزئیات، متفاوت از نقل قرآن است.
معجزه ید بیضاء (دست تابان) از جمله معجزات نه گانه حضرت موسی(ع) بوده است. قرآن در سوره های اعراف، طه، شعراء، نمل و قصص از آن یاد کرده و آن را چنین نقل کرده است: «اسْلُکْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُ جْ بَیْضَاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ: دستت را در گریبانت ببر تا بدون هیچ عیبی سفید و درخشان بیرون آید».
بنا بر آیات قرآن این معجزه یک بار قبل از رفتن موسی به ملاقات فرعون و برای آمادگی حضرت موسی(ع) رخ داد بار دیگر در نزد فرعون، واقع شد.
ید بیضا
ید بیضا

جملاتی از کلمه ید بیضا

جای حیرت نیست اگر کاغذ ید بیضا شود کلک صائب زین غزل گردید نخل ایمنی
به لطف گر ید بیضا بدو نماید صبح به شکل شام گرفتست بی گمان سوداش
کف تو چون ید بیضا نمود در بخشش وجوه رزق شد از نور ان بنان روشن
تو را شاعر چو من باید ید بیضا برآورده منظم کرده هر شعری زگوهر خانهٔ قارون
روز هیجا دست او و رمح مار آساش را اهل معنی چون ید بیضا و ثعبان یافتند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم