گذرش
جمله سازی با گذرش
باشد چو خاک در نظرش کوه آتشین گردد چو آب بر گذرش باد نوبهار
از دیده نیفتد گذرش بر تو نگویی تا خاک شوم در ته پایی که تو باشی
جانم که در تنست به مهر تو محکمست عمرم که می رود گذرش بر هوای تست
جان و دل فسرده را از نظرش گشایشی سنگ سیاه مرده را از گذرش سعادتی
ناگهان گر گذرش سوی من افتد روزی تا نبینم رخ او بیش روان تر گذرد
بر دامنش ار هست غباری ز وجودم باری به دل از ره گذرش گرد ندارم