گب

لغت نامه دهخدا

گب. [ گ َ ] ( ص ) بزرگ. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) اندرون رخ داخل چهره: روان گشته دایم دو چیز از جهان شد ( از چهارش ) زد و چشم کوری زدو گپ لالی ( عبدالله عارض )

جمله سازی با گب

💡 به دلخراشی هر خار بایدم تن داد مرا که نکهت گب بر دماغ بار شود

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ددی یعنی چه؟
ددی یعنی چه؟
چوخ یعنی چه؟
چوخ یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز