افکنده بر موافق او عیش بهر چشم پوشیده از مخالف او عزّ و جاه روی
دست برداشته ام، از زر و سیم چشم پوشیده ام، از مال و منال
در مقامی که تماشا اثر بیرنگیست چشم پوشیده به معنی همه را میبیند
مهر بر لب زده چون غنچه و رنگین سخنند چشم پوشیده و صدگونه تماشا دارند
کیست بی پرده به خورشید نظر باز کند؟ چشم پوشیده ما حجت پیدایی توست
هرآنکس می عشق نوشیده است زجان و جهان چشم پوشیده است