چار تو

لغت نامه دهخدا

چارتو. ( اِ مرکب ) چارلا. چارتا.

فرهنگ فارسی

چار لا. چار تا.

جمله سازی با چار تو

کنون من رسیدم به هفتاد و چار تو راکردم اندر جهان شهریار
دنیا و دلی داشتم و جان و تنی هر چار تو داری زکه ترسم پس ازین
سال تو چار است به وقت شمار چار تو چل باد و چلت باز چار