لغت نامه دهخدا
پارم. ( اِخ ) از بلاد ایتالیا که تا سال 1859 م.1275/ هَ. ق. پایتخت دوک نشین پارم و پلزانس بود و امروز کرسی ایالتی است بهمین نام بر ساحل پارما دارای 58000 تن سکنه.
پارم. ( اِخ ) از بلاد ایتالیا که تا سال 1859 م.1275/ هَ. ق. پایتخت دوک نشین پارم و پلزانس بود و امروز کرسی ایالتی است بهمین نام بر ساحل پارما دارای 58000 تن سکنه.
شهری در ایتالیا که تا ۱۸۵۹ م. پایتخت دوک نشین [ پارم و پلزانس ] بود و امروز کرسی ایالتی است به همین نام بر ساحل پارما دارای ۱۷۸٠٠٠ سکنه.
از بلاد ایتالیا
💡 پارینه مست بودم و دوشینه نیز مست وامسال همچو پارم و امروز همچو دوش
💡 رسم پارم همی دهی امسال یا از آن داده هم پشیمانی
💡 پار میگفتم مگر سال دیگر، این هم گذشت سال دیگرنیز میترسم چو پارم بگذرد
💡 جوابی شِکرینش داد شِکر که پارم بود یاری چون تو در بر
💡 آمده ست ام سال و رغم عقل را با سر پیمان پارم می برد
💡 من از مادری زادم که پارم پدر بود او شدم خاک آن پایی کزین پیش سر بود او