هر ان

لغت نامه دهخدا

هران. [ هَِ ] ( اِخ ) قلعه ای است به دمار از یمن. ( منتهی الارب ). از دزهای دمار است در یمن. ( معجم البلدان ).
هران. [ هََ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خروسلو بخش گرمی شهرستان اردبیل که در 14 هزارگزی باختر گرمی و یکهزارگزی راه شوسه گرمی واقع و دارای 21 تن سکنه است. از چشمه ها و رودخانه درآورد مشروب میشود. محصول عمده اش غلات و کار مردم زراعت و گله داری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ عمید

( هر آن ) هروقت، هرلحظه، هردم.

جمله سازی با هر ان

با هر ان کو فتاد پیوندت کند از بپر خود زبان بندت
سزد گر بشنود توحید یزدان هر ان مؤمن که او باشد سخندان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
حسبی الله و نعم الوکیل
حسبی الله و نعم الوکیل
کس خل
کس خل
چوخ
چوخ
فال امروز
فال امروز