ضیاءالدین

ضیاءالدین، نامی است که به معنای روشنایی دین یا فروغ دین در نظر گرفته می‌شود. این نام به وضوح نشان‌دهنده ارتباط عمیق آن با مفاهیم مذهبی و معنوی است. در تاریخ، افراد بسیاری با این نام شناخته می‌شوند که هر یک در عرصه‌های مختلف تاریخی و علمی سهم بسزایی داشته‌اند. ضیاءالدین نه تنها به عنوان یک نام، بلکه به عنوان نمادی از نور و هدایت الهی نیز شناخته می‌شود. این نام در واقع به روشنی ایمان و الهام‌بخشی اشاره دارد که می‌تواند در زندگی فردی و اجتماعی افراد تأثیرگذار باشد. در فرهنگ اسلامی، نور خداوند و روشنی دین همواره مورد توجه بوده و انتخاب چنین نامی می‌تواند نشان‌دهنده آرزوی والدین برای فرزندانی باشد که در مسیر دین و معنویت گام بردارند. به همین دلیل، ضیاءالدین به عنوان یک نام مهم و ارزشمند در میان نام‌های تاریخی و مذهبی به شمار می‌آید.

لغت نامه دهخدا

ضیاءالدین. [ ئُدْ دی ] ( اِخ ) هدایت گوید: معلوم نیست که از کجاست اما معاصر سیف اسفرنگی و در زمان دولت سلطان محمدبن تکش خوارزمشاه که او را اسکندر ثانی و سلطان سنجر لقب کرده بودند و شعرا قصیده ها در تهنیت این لقب بنام او می گفته اند بوده و از قصیده ای که نظم کرده این سه بیت نوشته می شود:
سلطان علاء دنیا سنجر که ذوالجلال 
از خلق برگزیدش و جاه و جلال داد
شاه عجم سکندر ثانی که رای او
بر فتح ملک ترک حشم را مثال داد
خورشیدوار تیغ وی از مشرق صواب 
آمد پدید و ملک خطا را زوال داد.( از مجمع الفصحاج 1 ص 376 ).صاحب حبیب السیر گوید: امام ضیاءالدین از فضلای زمان سلطان محمد خوارزمشاه و پیوسته ملازم بارگاه این سلطان بودو در آن وقت که خوارزمشاه فرمود که لفظ سنجر بر القاب او بیفزایند این مرد قصیدتی نظم کرد که سه بیت آن اینست: سلطان علاء دنیا... الخ.
ضیاءالدین. [ ئُدْ دی ] ( اِخ ) ابن البیطار، ابومحمد عبداﷲبن احمد النباتی العشاب المالقی معروف به ابن البیطار. رجوع به ابن بیطار و نیز رجوع به عبداﷲ... شود.
ضیاءالدین. [ ئُدْدی ] ( اِخ ) ابن امام فخرالدین رازی. مردی صاحب نظر ومشتغل بعلم و دانش بود. پس از وفات پدر در هرات اقامت گزید لیکن او در علم و هنر و ذوق و فطنت بپایه برادر کهتر خویش شمس الدین که پس از پدر لقب فخرالدین گرفت نرسیده است. رجوع به عیون الانباء ج 2 ص 76 شود.
ضیاءالدین. [ ئُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به ابن خروف ضیاءالدین ابوالحسن قیسی شود.
ضیاءالدین. [ ئُدْ دی ] ( اِخ ) ابن سعدبن محمدبن عثمان القزوینی القرمی العفیفی، استاد شیخ المولی سعدالدین التفتازانی. صاحب بغیه گوید وی امامی بزرگوار و دانا بتفسیر و عربیت و معانی و بیان و فقه و اصلین است و پیوسته حتی به گاه سواری و هم پیاده روی به افاده علم اشتغال داشت. در بلاد خویش فقه آموخت و از پدر و عضدی و بدر تستری و خلخالی اخذ علم کرد و درجتی بلند یافت تا آنجا که سعدالدین تفتازانی ازجمله شاگردان او بود. ضیاءالدین با جاه و مالی که داشت طالب علمان را نیکو داشتی. وی را دینی استوار و تواضعی فزون از حد و خیری کثیر وبزرگواری بسیار بود و از بدی پیوسته گریزان بود. چون بقاهره درآمد بشیخونیه و مدرسه بیبروسیه بتدریس فقه شافعی پرداخت. و نام وی عبیداﷲ بود و بسبب همنامی با عبیداﷲبن زیاد کشنده حسین بن علی ( ع ) آن را خوش نداشتی و هرگز ننوشتی. و او را ریشی دراز بود که بقدمها رسیدی و هرگاه بخفتی ریش خویش در کیسه ای نهادی وچون برنشستی دو شاخه شدی و عوام مصر چون او را بدیدندی گفتندی: سبحان الخالق و وی گفتی عوام مصر مؤمنین بصدقند که از صنعت بصانع استدلال کنند. عزالدین ابن جماعة و شیخ ولی الدین عراقی و گروهی دیگر از وی اخذو روایت کرده اند و وی از حلبی و دیگران روایت کند وچنانکه ابن حجر و دیگران آورده اند در ذی الحجه سال 780 هَ. ق. درگذشته است. طاهربن حبیب به وی نوشت:

فرهنگ اسم ها

اسم: ضیاءالدین (پسر) (عربی) (تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: ziyā’oddin) (فارسی: ضياء‌الدين) (انگلیسی: ziyaoddin)
معنی: روشنایی دین، فروغ دین، ( در اعلام ) نام چندین شخص از مشاهیر تاریخی، نور خدا

جمله سازی با ضیاءالدین

کجا قبایل اهل شرف، ضیاءالدین نظام عترت و تایید شرع و نور هدی
هنگامی که به ایران بازگشت، آقا ضیاءالدین عراقی اجازه اجتهاد هم برایش فرستاد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال زندگی فال زندگی فال شمع فال شمع فال کارت فال کارت