شاه حسن
فرهنگ فارسی
جمله سازی با شاه حسن
ای شاه حسن بر من مسکین زکوه ده دل مرده ام مرا زلب خود حیات ده
فتح ملوک از سپه است ای سپاه خط چون شد که شاه حسن شکستن ز لشکر است
زان دم که شاه حسن تو زد خیمه در جهان عالم ز شور عشق پر از گیرو دار بود
قطب نه دایره تاج الفقرا شاه حسن آنکه یک نکته ز کلکش دو جهانرا سخنست
پیش تو داد من ز جور زمانه است اس شاه حسن عاشقم اینها بهانه است