فرائض

لغت نامه دهخدا

فرائض. [ ف َ ءِ ] ( ع اِ )ج ِ فریضة. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به فریضة شود. || دانشی که چگونگی تقسیم ارث برمستحقان بوسیله آن دانسته شود. ( تعریفات ). و آن رابابی از فقه شمرده اند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) جمع فریضه ۱ - آنچه خدا واجب فرموده از نماز و روزه و زکات و غیره واجبات ۲ - دانشی که چگونگی تقسیم ارث بر مستحقان به وسیله آن دانسته شود و آن را بابی از فقه دانند. یا فرایض پنج گانه. ۱ - نمازهای پنجگانه ۲ - ارکان ایمان که پنج است: نماز روزه حج زکات و یکبار خواندن کلمه شهادت نزد بعض علمائ یا خمس که بسادات دهند. یا فرایض خمس. فرایض پنج گانه.

جمله سازی با فرائض

تو هم از بار فرائض سر متاب بر خوری از «عنده حسن المآب»
زندانیان غیر مسلمان، که تا پیش از آن توانایی و امکانات انجام فرائض دینی خود را نداشتند، امکان انجام عبادات خاص مذهبی خود را در زندان پیدا کردند.
حسین وَنّی با کنیهٔ ابوعبدالله (؟ -۱۰۵۹م) (نسب: حسین بن محمد، فرضی حاسب) فقیه و نویسندهٔ ایرانی در سدهٔ پنجم هجری/یازدهم میلادی بود. از آنجا که بسیار به فرائض می‌پرداخته، به فرضی شهرت یافته. از اهالی وَن، روستایی در قهستان بوده است. بسیار آسان‌خوان و روان می‌نوشته است. در ناآرامی سال ۴۵۱ق در بغداد کشته شد و او را «شهید» می‌دانسته‌اند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تاروت فال تاروت فال چای فال چای