فانیذ

لغت نامه دهخدا

فانیذ. ( معرب، اِ ) معرب پانید که قند سپید باشد. ( منتهی الارب ) ( برهان ). رجوع به فانید شود.

فرهنگ فارسی

فانید، پانیذ، پانید، قندسفید، شکر، شیره نیشکر

فرهنگ اسم ها

اسم: فانیذ (دختر) (عربی، فارسی) (تلفظ: fāniz) (فارسی: فانيذ) (انگلیسی: faniz)
معنی: قند، شکر، ( معرب پانیذ )، پانیذ

جمله سازی با فانیذ

درج اول ورع عدول است و آن ورع عموم مسلمانان است. هرچه فتوای ظاهر آن را حرام دارد از آن دور باشد و این کمترین درجات است. و هرکه این ورع در دست دارد عدالت وی باطل باشد و او را فاسق و عاصی گویند. و این جای نیز درجات است که کسی که مال دیگری به عقدی فاسد به رضای وی بستاند حرام است، ولیکن آن که به غضب ستاند حرام تر و اگر از یتیم و درویشی ستاند عظیم تر و عقد فاسد چون سبب ربوا بود حرامی آن عظیم تر، اگرچه حرامی بر همه افتد. و هرچه حرام تر عاقبت بیشتر و امید عفو ضعیفتر، چنان که بیماری را که انگبین خورد، خطر وی بیشتر از آن که فانیذ و شکر خورد و چون بیشتر خورد خطر وی بیش از آن که اندک خورد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ستارگان
ستارگان
کیری
کیری
شکوه
شکوه
افتخار
افتخار