پس از چندین ماه هنگامی که دوتراکیها به یک روستا حمله میکنند دنریس مانع از کشته شدن بعضی از زنها میشود و آنها را به خدمت خود میگیرد اما یکی از افراد دوتراکی از این حرکت ناخوش ایند میشود و برای اعتراض به پیش دروگو میرود پس از درگیر شدن آن دو و زخم شدن بدن دروگو توسط شمشیره زهراگین دنریس از یکی از زنانی که به خدمت گرفته بود کمک طلب میکند و آن زن با جادو کردن دروگو او را برای همیشه ساکت و بی حرکت میکند دنریس از این حرکت خشمگین شده و زن دروگو را در یک گودال آتشین میاندازد «دوتراکیها افراد مرده را میسوزاندند»