لغت نامه دهخدا
راست و درست. [ ت ُ دُ رُ ] ( ترکیب عطفی،ص مرکب ) آنکه براستی و درستی متّصف باشد. ( یادداشت مؤلف ): آدم راست و درستی است. تسدید؛ راست و درست نمودن. ( آنندراج ). راست و درست کردن. ( منتهی الارب ).
راست و درست. [ ت ُ دُ رُ ] ( ترکیب عطفی،ص مرکب ) آنکه براستی و درستی متّصف باشد. ( یادداشت مؤلف ): آدم راست و درستی است. تسدید؛ راست و درست نمودن. ( آنندراج ). راست و درست کردن. ( منتهی الارب ).
آنکه به راستی و درستی منصف باشد. راست و درست نمودن.
💡 تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیمِ (۲) این آیتهای این نامه راست و درست است.
💡 اندر حال اشتر برخاست و راست و درست برفت.
💡 وَ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ چنین تفصیل میدهیم و میباز گشائیم و راست و درست و پیدا میباز نمائیم گفتها و کردههای خویش وَ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (۱۷۴) و تا مگر ایشان باز آیند از راه کج با راه راست.
💡 إِیَّاکَ نَعْبُدُ ترا پرستیم وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ (۵) و از تو یاری خواهیم اهْدِنَا راه نمون باش ما را الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ (۶) براه راست و درست صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ راه ایشان که نواخت خود نهادی و نیکویی کردی برایشان غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ نه راه جهودان که خشم است بر ایشان از تو وَ لَا الضَّالِّینَ (۷) و نه ترسایان که گم انداز راه تو آمین خدایا چنین باد.