روی گردانی

لغت نامه دهخدا

روی گردانی. [ گ َ ] ( حامص مرکب ) روگردانی. عمل روی گرداندن. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

عمل روی گرداندن اعراض.

فرهنگستان زبان و ادب

{churn} [مهندسی مخابرات] فرایندی که در آن مشترکان به طور پیاپی خدمات دهندگان را تعویض کنند

جمله سازی با روی گردانی

مهر و مه را روی گردانی سیاه اختران را افکنی در خاک راه
تلاش حامیان اوژن چهارم از جمله پیکولومینی در نهایت منجر روی گردانی تمامی حاکمان آلمانی از فلیکس چنجم، پادپاپ رقیب پاپ رم شد. توافق به رسمیت شناختن اوژن چهارم به عنوان پاپ حقیقی پس از مرگ پاپ صورت گرفت.
ابراهیم بن ادهم از راهی می گذشت، مردی را شنید که چنین می خواند: هرگناه که از تو سر زند، بخشوده افتد جز آن که از من روی گردانی و ابراهیم مدهوش بیفتاد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
میلف
میلف
اشتراک
اشتراک
ورژن
ورژن
جام
جام