رطیب. [ رَ ] ( ع ص ) تر. ( دهار ). تروتازه و از آن است «عیش رطیب ناعم ». ( از اقرب الموارد ). تروتازه. ج، رِطاب. ( از آنندراج ) ( منتهی الارب ): کنجی که برف پیش همی داشت گل گرفت هر جویکی که خشک همی بود شد رطیب.رودکی.|| خرمای رسیده. ج، رِطاب. ( از آنندراج ) ( منتهی الارب ).