لغت نامه دهخدا
دانکو. ( اِ ) حبوب. حبوبات چون نخود و لوبیاو ماش و عدس و باقلا. بنشن: و از وی [ از موقان ] رودینه خیزد و دانکوهای خوردنی و جوال و پلاس بسیار خیزد. ( حدود العالم ). البقال؛ تره فروش و دانکوفروش. ( مهذب الاسماء ). || آشی مرکب از نخودو عدس و امثال اینها و آنرا هفت دانه نیز گویند. آش هفت حبه. ( انجمن آرا ). آشی که از حبوب و گوشت پزند.