طاعم

در زبان عربی، واژه‌ی طَاعِمٍ به معنی خورنده است. این واژه از ریشه‌ی «ط ع م» گرفته شده که بر مفهوم خوردن دلالت دارد و به شخص یا موجودی اطلاق می‌شود که عمل خوردن را انجام می‌دهد. در مقابل، واژه‌ی طَعَامُ به معنای غذا یا خوراکی است. این واژه به هر نوع ماده‌ی خوراکی گفته می‌شود که برای تغذیه و ادامه‌ی حیات مصرف می‌گردد. این مفهوم در زبان عربی از دامنه‌ی معنایی گسترده‌ای برخوردار است. نکته‌ی مهم و قابل توجه در کاربرد این واژه آن است که هرگاه طَعَام به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی در سخن به کار رود، مقصود از آن، عمدتاً حبوبات و مواد غذایی مشابه مانند گندم، جو و دیگر غلات است. این استفاده‌ی خاص، بیانگر جایگاه محوری این دسته از خوراکی‌ها در تغذیه و فرهنگ جوامع عربی‌زبان در دوران شکل‌گیری زبان عربی فصیح می‌باشد.

لغت نامه دهخدا

طاعم. [ ع ِ ] ( ع ص ) بی نیاز. یقال: هو طاعم عن طعامکم؛ ای مستغن. || خورنده. || چشنده. || مرد نیکوحال در مطعم و مأکل. ( منتهی الارب ). آنکه در خورش حال خوشی داشته باشد. ( منتخب اللغات ): قل لااجد فیما اوحی الی محرما علی طاعم یطعمه الا ان یکون میتة او دماً مسفوحاً او لحم خنزیر؛ بگو این کافران را که من نمییابم در این قرآن که بر من وحی کرده و فرود آورده هیچ طعامی حرام بر کسی که خورد الا که مرداری باشد یا خون ریخته یا گوشت خوک. ( تفسیر ابوالفتوح سوره انعام 145/5 ).
دع المکارم لاترحل لبغیتها
واقعد فانک انت الطاعم الکاسی.حطیئة، شاعر عرب ( از تاریخ بیهقی ).

فرهنگ عمید

خورنده، چشنده.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی طَاعِمٍ: خورنده
معنی طَعَامُ: غذا - خوراکی (طعام هر جا که بطور مطلق و بدون قید در کلام آید مراد از آن حبوبات و امثال آن است مانند عبارت "طَعَامُ ﭐلَّذِینَ أُوتُواْ ﭐلْکِتَابَ حِلٌّ لَّکُمْ " مگر اینکه در جمله قرینه ای باشد که دلالت بر نوع خاصی از طعام کند مثل "أُحِلَّ لَکُمْ صَیْ...
ریشه کلمه:
طعم (۴۸ بار)

جمله سازی با طاعم

از مائده و مشرب و بر و کرم تست آز و امل اهل هنر طاعم و شارب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کصخل
کصخل
فوت جاب
فوت جاب
کص
کص
فال امروز
فال امروز