تفک

روستای تَفَک، از توابع بخش مرکزی شهرستان بویین‌زهرا در استان قزوین، یکی از آبادی‌های شاخص این ناحیه به‌شمار می‎رود. جمعیت این روستا عمدتاً از طایفه‌ی بَرچلو (با تلفظ محلی بزچلو) تشکیل شده که از طوایف بزرگ ایل بیات هستند. این طایفه به‌صورت پراکنده در استان‌های قزوین، مرکزی و همدان سکونت دارند. شغل اصلی ساکنان روستا، دامداری و باغداری است و از جمله مهم‌ترین محصولات باغی و زراعی آن می‌توان به انگور، بادام، گردو و هندوانه اشاره کرد.

بر پایه‌ی سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت روستای تفک ۶۱۵ نفر در قالب ۱۶۵ خانوار بوده است. این روستا از دیرباز به‌سبب کیفیت بالای محصولاتش، به‌ویژه هندوانه، شهرت داشته است. چنان‌که در سفرنامه‌های مارکوپولو نیز از هندوانه‌ی مرغوب این منطقه یاد شده و همچنین ابن‌سینا در مسیر سفر خود به همدان، از این روستا بازدید کرده است. از جمله آثار تاریخی ارزشمند در منطقه، بقایای قلعه‌ی کپک‌قزی است که در اطراف روستا قابل مشاهده است. این قلعه در دوره‌ی تیموریان، محل سکونت خوانین ایل شاهسون بوده و امروزه به‌عنوان نمادی از تاریخ کهن این سرزمین، هویت فرهنگی و تاریخی روستا را غنا بخشیده است.

لغت نامه دهخدا

تفک. [ ت ُ ف َ ] ( اِ مرکب ) چوبی باشد میان تهی به درازی نیزه که گلوله ای ازگل ساخته در آن نهند و پف کنند تا بزور نفس، آن بیرون آید و جانور کوچک مانند گنجشک به آن زنند و بندق را بمشابهت آن تفک گویند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از برهان ) ( از ناظم الاطباء ). همان پفک است... مخفف تفنگ. ( از انجمن آرا ). بمعنی بندوق... مبدل تپک که تصغیر و تخفیف توپ است... ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). سبطانة. ( دهار ). نی نیزه خالی کرده که بدان غلوله اندازند. ( شرفنامه منیری ):
جان خصم از تیغ سیمرغ افکنت بر شاخ عمر
باد لرزان در برش چون جان بنجشگ از تفک.انوری.مرد ثابت قدم آن است که از جا نرود
ور چه سرگشته بود گرد زمین همچو تفک
همچو سیمرغ که طوفان نبرد ازجایش
نه چو گنجشک که افتد بدم باد تفک.ابن یمین ( از فرهنگ جهانگیری ).تفک بی خطای شاه جهان
نقطه از روی حرف بردارد
راست رو موشکاف صیدافگن
در یک انگشت صد هنر دارد.کلیم.ای میر که شرم سیدان باخته ای
صد وجه برای پیسیت ساخته ای
گویی دستم سوخته داروی تفک
گویا که به پایم تفک انداخته ای باقر کاشی ( از آنندراج ).دلاوری تفک انداز، ز آستین قبا
که خوانیش مله شد در ملاملا منکر.نظام قاری ( دیوان ص 19 ).|| تفنگ آهنی را نیز گفته اند. ( برهان ). تفنگ و بندوق. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تفنگ شود.
تفک. [ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان زهرا در بخش بوئی-ن شهرستان قزوین که در حدود 300 تن سکنه دارد. رجوع به فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 شود.

فرهنگ معین

(تُ فَ ) (اِمر. ) تفنگ، تفنگ بادی.

فرهنگ عمید

۱. = تفنگ
۲. وسیله ای لوله مانند که با فوت کردن شدید در آن، سنگ و گلولۀ چوبی یا گِلی را به سمت مورد نظر پرتاب می کردند: مثل سیمرغ که طوفان نبرد از جایش / نه چو گنجشک که افتد به دم باد تفک (ابن یمین: لغت نامه: تفک ).

فرهنگ فارسی

تفنگ، تفنگ بادی که با آن گلوله چوبی بیندازند
( اسم ) ۱ - چوب در از میان خالی که با گلول. گلی و زور نفس بدان گنجشک و مانند آن رازنند. ۲ - تفنگ.
دهی است از دهستان زهرا در بخش بوئین شهرستان قزوین

دانشنامه عمومی

تفک، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان بوئین زهرا در استان قزوین ایران است. اکثریت جمعیت روستا از طایفه برچلو و یا بزچلو ( هر دو تلفظ متفاوتی از یک نام است ) هستند که یکی از طوایف بزرگ ایل بیات محسوب می شود و در استان های قزوین، مرکزی و همدان به شکل پراکنده زندگی می کنند. شغل اصلی مردم آن دامداری و باغداری است و محصولاتی نظیر انگور، بادام، گردو و هندوانه را تولید می کنند.
این روستا براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۶۱۵ نفر ( ۱۶۵خانوار ) بوده است.
در این روستا یکی از بهترین انواع هندوانه در جهان پرورش داده می شود بطوریکه در نوشته های مارکوپولو از آن یاد شده است. همچنین ابن سینا در مسیر گذر به سمت همدان از این روستا بازدید کرده است. قلعه کپک قزی که بقایای آن امروزه در منطقه دیده می شود محل سکونت خوانین شاهسون دوره تیموریان می باشد.

ویکی واژه

تفنگ، تفنگ بادی.

جمله سازی با تفک

و هر استادی که او را در علم شعر تبحّری است چون اندکی تفکر کند، دانَد که من در این مُصیبم. و السلام.
قدر صاحب درد صاحب درد می داند که چیست در تفکر هم کجا دیدم سر زانو شدم