حالت

حالت به معنای وضعیت یا شرایطی است که یک فرد، شیء یا موقعیت در آن قرار دارد و می‌تواند به طور قابل توجهی بر رفتار، احساسات و واکنش‌های فرد تأثیر بگذارد.

برخی از جنبه‌های این کلمه

وضعیت عاطفی: به احساسات و عواطفی اشاره دارد که یک فرد در یک زمان خاص تجربه می‌کند. این احساسات می‌توانند شامل شادی، غم، خشم، اضطراب، عشق و دیگر عواطف باشند.

وضعیت فیزیکی: به شرایط جسمانی یا ظاهری یک فرد یا شیء اشاره دارد. این حالت می‌تواند شامل وضعیت ایستاده، نشسته، درازکش یا در حال حرکت باشد. همچنین، می‌تواند به ویژگی‌های ظاهری مانند لباس، نحوه نشستن و حرکات بدن نیز مربوط باشد.

وضعیت‌های مختلف در زبان: به تغییرات گرامری که نشان‌دهنده نقش یک کلمه در جمله است، اشاره دارد. برای مثال، در زبان فارسی، حالت مفعولی نشان‌دهنده هدف یا دریافت‌کننده عمل است.

وضعیت‌های طبیعی: به شرایط جوی یا محیطی مانند آرامش دریا، طوفان، بارش برف و غیره اشاره دارند که می‌توانند بر رفتار انسان‌ها و موجودات زنده تأثیر بگذارند و در بسیاری از موارد تأثیرات عمیق‌تری بر زندگی روزمره ما دارند.

وضعیت در علوم: به وضعیت‌های مختلف فیزیکی ماده اشاره دارد، مانند حالت جامد، مایع و گاز. هر یک از این وضعیت‌ها ویژگی‌های خاص خود را دارند.

لغت نامه دهخدا

حالت. [ ل َ ] ( ع اِ )گشت ِ هر چیزی. حال. || کیفیت آدمی و آنچه آدمی بر آنست. طریقة. ( منتهی الارب ). وضع. شأن. ( المنجد ). حال: کلة. حیبة. حوبة. حسة. حاذة. ( منتهی الارب ). ج، حال، حالات: تبّة؛ حالت سخت. ( منتهی الارب ): از آن شرح کردن نباید که به معاینه حالت و حشمت... وی [ محمود ] دیده آمده است.

فرهنگ معین

(لَ ) [ ع. حالة ] (اِ. ) ۱ - چگونگی، وضع. ۲ - خوشی، سرمستی. ۳ - کیفیت نواختن قطعات موسیقی به شرط حفظ اصل آن. ۴ - در نمایش تجسم افکار و احساسات به وسیلة حرکات متناسب چهره و بدن. ۵ - در عرفان، وجد، طرب.

فرهنگ عمید

۱. وضع، حال، و کیفیتی که در کسی یا چیزی وجود دارد، کیفیت، چگونگی، طبع، طور.
۲. (تصوف ) وجد، طرب.
۳. (تصوف ) حال و کیفیتی که بی اختیار به سالک دست می دهد.

فرهنگ فارسی

کیفیت، چگونگی، طبع، طور، حالات جمع
(اسم ) ۱ - کیفیت چگونگی وضع حال. ۲ - خوشی سرمستی. ۳ - کیفیت نواختن قطعات موسیقی بشرط حفظ اصل آن. ۴ - مرگ فوت. ۵ - تجسم افکار و احساسات بوسیل. حرکات متناسب چهره و بدن. جمع: حالات.
موضعی است بدیار بلقتین

فرهنگستان زبان و ادب

{attitude} [پزشکی] رابطۀ بخش های مختلف بدن جنین با یکدیگر
{case} [زبان شناسی] نقش دستوری گروه های اسمی در ارتباط با دیگر عناصر جمله متـ. حالت دستوری
{case} [زبان شناسی] نقش معنایی گروه های اسمی در ارتباط با دیگر عناصر جمله متـ. حالت معنایی
{position} [موسیقی] چیدمان اصوات آکورد که نوع آن براساس صدایی که در بم ترین بخش قرار می گیرد، تعیین می شود
{posture} [زیست شناسی- علوم گیاهی] نحوۀ قرارگیری بخشی از گیاه نسبت به یک سطح تخت
{state} [فیزیک] وضعیت هر سامانه که ویژگی های مشخصی داشته باشد

دانشنامه عمومی

حالت (علوم رایانه). در علوم رایانه و فناوری اطلاعات، به برنامه ای که اتفاقات پیشین و تعامل های کاربر را به خاطر بسپارد، حالتمند ( به انگلیسی: stateful ) گفته می شود؛ این اطلاعات به خاطرسپرده شده حالت یا وضعیت ( به انگلیسی: state ) نامیده می شوند.
به مجموعه حالت هایی که یک سیستم می تواند در آن ها قرار داشته باشد، فضای حالت گفته می شود. خروجی یک مدار دیجیتال یا یک برنامه رایانه ای در هر زمان کاملاً از ورودی های فعلی و حالت آن مشخص می شود.

جملاتی از کلمه حالت

خواهی که بزرگیت بود کوچک باش در حالت دل چو اهل دل بی شک باش
چه حالتست که بر زینت اقامت تو عزیمت حرکت را حج است و نیست مجال
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم