جمشید

جم، یکی از شخصیت‌های اساطیری ایران و هند و از بزرگ‌ترین شاهان خداگونۀ پیشدادی در شاهنامه فردوسی است. بسیاری از اختراعات و نوآوری‌ها به او نسبت داده شده و او را به عنوان بنیان‌گذار هنجارها، آیین‌ها و رفتارهای اجتماعی شناخته‌اند. در اوستا، او را یَمَه و در متون پهلوی یَمَک و جَمَک می‌نامند. در اوستای متأخر، یکی از صفات جم، خْشَئِتَه به معنای درخشان است و به همین دلیل او را جمشید می‌خوانند. جم جانشین طهمورث بود و به مدت ۶۵۰ سال حکومت کرد که از این مدت، ۳۰۰ سال در قلمرو او خبری از بیماری و مرگ نبود. اما در نهایت، به خاطر غرور و ستمگری‌اش، مردم به کمک ضحاک او را سرنگون کردند. او به مدت ۱۰۰ سال در تبعید بود تا اینکه در نزدیکی دریای چین پیدا شد و با ارّه به دو نیم شد. داستان جم در فرگرد دوم وندیداد، که کهن‌ترین بخش این کتاب است، روایت شده است. زرتشت از اهورامزدا پرسید که چه کسی نخستین بار دین را داشت؟ اهورامزدا به جم اشاره کرد که شرط پیامبری را نپذیرفت، اما پس از آن، اهورامزدا به او پیشنهاد سلطنت داد و جم پذیرفت به شرطی که در زمان او از بیماری و رنج خبری نباشد. اهورامزدا این شرط را پذیرفت.

لغت نامه دهخدا

جمشید. [ ج َ ] ( اِخ ) نام پادشاهی است معروف که او را عربان منوشلخ گویند. وی در اول جم نام داشت یعنی سلطان و پادشاه بزرگ و سبب جمشید گفتن آن شد که او سیر عالم میکرد، چون به آذربایجان رسید روزی بود که آفتاب بنقطه اول حمل آمده بود، فرمود که تخت مرصعی را در جای بلندی گذاشتند و تاج مرصعی برسر نهاده بر آن تخت نشست، چون آفتاب طلوع کرد شعاع و پرتو آفتاب بر آن تاج و تخت افتاد، شعاعی در غایت روشنی پدید آمد و چون بزبان پهلوی شعاع را شید میگویند این لفظ را بر جم افزودند و جمشید گفتند یعنی پادشاه روشن و در آن روز جشنی عظیم کردند و آن روز را نوروز نام نهادند. ( برهان ). جمشید بزعم زمره ای پسر صلبی طهمورث بودو فرقه ای او را برادر طهمورث گویند و طایفه ای برادرزاده گفته اند. در زمان جهانداری وی ممالک عالم بکمال معموری و آبادانی رسید. بزعم طایفه ای از مورخان جمشید اول کسی است که استنباط علم طب نمود و بوضع حمام اشارت کرد و نخستین کسی است که جاده ها و شوارع در کوه و صحرا پدید آورد و بروایت مشهور شراب انگور در زمان پادشاهی او ظهور یافت و جمعی ساختن تیر و کمان رااز مخترعات او شمرده اند. جمشید بقول طبری هفتصد سال و بعقیده بعضی دیگر ششصدوهفده سال بخداپرستی معتقدو ثابت قدم بود، آنگاه دعوی الوهیت کرد، ضحاک تازی لشکر بر سرش آورد و جمشید از مقاومت درمانده فرار کرد. مدت سلطنت وی بقول اکثر مورخان هفتصد سال بوده و زمان حیاتش هزار سال. ( حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 178 ).

فرهنگ فارسی

در ( ودا ) ( جم ) پسر خورشید و نخستین بشری است که مرگ بر او چیره شده بر دوزخ حکومت میکند. در داستانهای ملی ما نیز وی یکی از پادشاهان سلسله داستانی پیشدادی است بقول اوستا او نخستین کسی است که اهور مزدا دین خود بدو سپرد. در روایات ایرانی آمده که مدت سیصد سال در زمان جم بیماری و مرگ نبود تا او گمراه شود و جهان بر آشفت و بیماری و مرگ وی باز گشت. جشن (( نوروز ) ) بگفته شاهنامه از رسوم اوست. ضحاک او را بر انداخت.

فرهنگ اسم ها

اسم: جمشید (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: jamšid) (فارسی: جمشيد) (انگلیسی: jamshid) 
معنی: پادشاه بزرگ درخشان، پادشاه روشن، پسر خورشید، از شخصیت های شاهنامه فرزند تهمورث و شاهی فرهمند است، به معنای جم درخشان یا جم شاه، ( اَعلام ) آخرین شاه پیشدادی در داستانهای ملی ایران، ملقب به جَم، که سال پادشاهی کرد و در سیصد سال نخست آن هیچ بیماری و مرگ نبود، سپس او گمراه و ستمکار شد و مردم به یاری ضحاک بر او شوریدند، او از ایران گریخت و مردم پس از صد سال او را در نزدیکی دریای چین یافتند و با اره دو نیم کردند، ( در اعلام ) نام یکی از پادشاهان پیشدادی و پسر تهمورث [در ' ودا 'yama ( جم ) پسر خورشید و نخستین بشری است که مرگ بر او چیره شده، بر دوزخ حکومت می کند]، جامشید، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر تهمورث پادشاه پیشدادی و دارای فره ایزدی
 

ویکی واژه

نام یکی از پادشاهان اسطوره‌ای در شاهنامه. جمشید دو شغل یا مقام را توأم داشت منصب شاهی منصب روحانی که موبد نامیده می‌شد. منم گفت با فرّهٔ ایزدی..... همم شهریاری همم موبدی
جمشید: نشانه جمع، جمع شدن، جمع آمدن، جمع شوید.

جملاتی از کلمه جمشید

نشاط و کامرانی کرد خورشید بر ایشان زر فشانی کرد جمشید
آتش افکند در جهان جمشید از پس چار پرده چون خورشید
به شب می راند مرکب گرم خورشید بیامد تا به لشکرگاه جمشید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم