رزین به معنای لغوی به صمغی اطلاق میشود که از درختان استخراج میگردد. این صمغ، مادهای چسبناک است که در اثر زخمهای درختان از آنها خارج میشود. در گذشته، استفاده از این ماده بسیار رایج بوده و کاربردهای متعددی داشته است، از جمله به عنوان آببند برای قایقها. این مایع که بر روی درختان به رنگ زرد شفاف تا قهوهای تیره دیده میشود، با بوی تند خود، حشرات را از درخت دور میکند. رزینها معمولاً به صورت مایع وجود دارند و با انجام فرآیندهایی میتوان آنها را به حالت جامد و سفت تبدیل کرد. همچنین، رزینها به دو دسته طبیعی و مصنوعی تقسیم میشوند.
رزین
لغت نامه دهخدا
بر خویش از پی آن گفتم کامروز چو من
کس نداند خوی آن نیکخوی راد و رزین.فرخی.هیبتی دارد چنان کاندر مصاف آید پدید
هیبت اندر عقل و هوش و رای مردان رزین.فرخی.چون قد تو عالی و چو روی تو گشاده
چون عهد تو نیکو و چو حلم تو رزین است.منوچهری.بهشت و دوزخت در آستین است
چنین دانی اگر رایت رزین است.ناصرخسرو.تو ای ناصبی جز که نامی نداری
از این شهره دین رزین محمد.ناصرخسرو.- رای رزین؛ رای محکم و استوار. ( ناظم الاطباء ):
بهشت و دوزخی دیگر جز این نیست
جز این داند که با رای رزین نیست.ناصرخسرو.از سر رای رزین و حزم متین بر قضیت عقل و منهاج رشد سخن می راند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 260 ).
|| صاحب وقار و بردبار و آرمیده. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( از کشف اللغات ) ( از منتخب اللغات ) ( از صراح اللغة ) ( از مقدمه ترجمان جرجانی ص 2 )( از شعوری ج 2 ص 2 ). آرمیده و آرام گرفته. ( برهان ) ( لغت محلی شوشتر ). صاحب وقر و بردبار. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). آهسته. ( دهار ). ثخین. حلیم. ( یادداشت مؤلف ). موقر و آرام. ( از اقرب الموارد ). || چیزی که بر وزن گران و سنگین باشد. ( برهان ). هر چیز سنگین و گران. ( از اقرب الموارد ):
گل در قصبی و لاله در خز
شیرین و رزین چو شیره رز.نظامی. || گرانمایه. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( برهان ) ( غیاث اللغات از صراح اللغة ) ( لغت محلی شوشتر ). گران و گرانمایه. ( از شعوری ج 2 ص 2 ). بلندداشته. ( مقدمه ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 2 ).
- ابورزین؛ حلوا و شیرینی. ( ناظم الاطباء ).
- شی رزین؛ چیز گرانمایه و سنگین. ( ناظم الاطباء ). چیز گرانمایه باسنگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). چیزی که به وزن و بها سنگین باشد. ( لغت محلی شوشتر ).
فرهنگ معین
(رِ ) [ فر. ] (اِ. ) ۱ - صمغ، سقز. ۲ - روکش چرخ بعضی وسایل نقلیة موتوری.
فرهنگ عمید
۲. لاستیک روکش چرخ اتومبیل و سایر وسایل نقلیه.
۱. باوقار، بردبار، سنگین.
۲. گران مایه.
۳. استوار.
فرهنگ فارسی
ابن مالک بن سلمه بن حارث... محاربی ابن کلبی و طبری و دار قطنی گفته اند که او را از طرف حضرت رسالتی بوده است.
فرهنگ اسم ها
معنی: محکم، استوار، متین، باوقار، ساکت، آرام، موقر، سنگین، خوش نظر، خوش فکر، نیک رأی، ( اَعلام ) نام دو روستا در شهرستان های اهر و کرمانشاه
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
طبق شواهد و آثار بجا مانده این روستا محل زندگی زرتشتیان بوده و از تاریخی چند هزار ساله برخوردار است
رزین (خداآفرین). رزین یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان منجوان غربی بخش خداآفرین شهرستان کلیبر واقع شده است.
دانشنامه آزاد فارسی
(یا: صمغ) مواد مُترشّح از درختان کاج، صنوبر، و درختان دیگر، به شکل قطره. این مواد در مجاورت هوا سفت و سخت می شوند. جلادهنده ها محصولات رایج رزین های سختاند و پمادها از رزین های نرم ساخته می شوند. روزین پسماند جامدی حاصل از تربانتین (نوعی رزین نرم) تقطیرشده است. این نام به بسیاری از محصولات سنتزی حاصل از بسپارش نیز اطلاق می شود که در چسب ها، پلاستیک ها، و جلادهنده ها به کار می روند.
جمله سازی با رزین
بزرگان ازان کار غمگین شدند بر آذر پاک برزین شدند
که دیدی از ملکان یک چنو و صد یک او به خوی خوب وبه عزم درست و رای رزین
گرچه خود اکنون پیادهایست بر این نطع گردد از فر اصطناع تو فرزین