معضل

معضل به معنای مشکل، دشواری یا مسئله‌ای پیچیده و سخت است که حل آن نیاز به تلاش و تفکر دارد. این واژه برای توصیف شرایط یا مسائلی به کار می‌رود که به راحتی قابل حل نیستند و ممکن است تبعات یا عواقب منفی داشته باشند.

به عنوان مثال بیکاری به وضعیتی گفته می‌شود که در آن افراد جویای کار قادر به یافتن شغل نیستند. این معضل می‌تواند به دلایل مختلفی از جمله رکود اقتصادی، عدم تطابق مهارت‌ها با نیازهای بازار کار، و تغییرات تکنولوژیکی ایجاد شود. بیکاری نه تنها بر وضعیت اقتصادی افراد تأثیر منفی می‌گذارد، بلکه می‌تواند به مشکلات اجتماعی مانند افزایش جرم و جنایت، کاهش روحیه و اعتماد به نفس افراد، و حتی افزایش مشکلات روانی منجر شود.

لغت نامه دهخدا

معضل. [ م ُ ض ِ ] ( ع ص ) امر معضل؛ کار بی بیرون شو. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سخت دشوار. مشکل. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). کار دشوار و فرو بسته. ( از اقرب الموارد ): و این معضل ترا چگونه دست دهد و این مشکل به کدام شکل روی نماید. ( سندبادنامه ص 70 ). تا اگر مهمی پیش آید یا معضلی روی نماید بدین نامها دفع و رفع آن کنی. ( سندبادنامه ص 228 ). || زنی که بچه آوردن بر او دشوار باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زنی که بچه آوردن بر وی دشوار باشد و کذلک الدجاجة و غیرها. ج، معاضیل. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مرد قوی و استوارخلقت و منه فی صفته صلی اﷲ علیه و آله: انه کان معضلا ای موثق الخلق. ( منتهی الارب ). مرد قوی و استوارخلقت. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || مرد زیرک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || سخت و شدید القبح. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شدید القبح. ( اقرب الموارد ). || داء معضل؛ بیماری درمان ناپذیر. ( از اقرب الموارد ).
معضل. [ م ُ ض َ ] ( ع ص ) نزد محدثان حدیثی را گویند که از اسناد آن دو یا بیشتر ساقط شده باشد مانند قول مالک از رسول اﷲ( ص ) و تفاوتی نیست بین آنچه از صحابه و تابعی ساقط شده باشد یا از تابعی و تبع او و یا جز آنها و نیز تفاوتی نکند که سقوط از یک جا باشد یا بیشتر. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). در اصطلاح درایه حدیثی است که از اسناد آن دو یا چند نفر از اول یا وسط یا آخر ساقط شده باشد. ( ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ).
معضل. [ م ُ ع َض ْ ض ِ ] ( ع ص ) دشوار زاینده. مُعَضِّلَة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج،معاضیل. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). زنی که بچه آوردن بر وی دشوار باشد و کذلک الدجاجة و غیرها. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بیت معضل؛ خانه تنگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مُ ضَ ) [ ع. ] (اِمف. ) مشکل، دشوار.

فرهنگ عمید

۱. سخت و دشوار و زشت.
۲. [قدیمی] امر مشکل و دشوار.

فرهنگ فارسی

سخت و دشوار و زشت
( اسم و مصدر ) سخت دشوار مشکل. توضیح باین معنی در تداول فارسی بفتح ضاد تلفظ کنند.
دشوار زاینده جمع معاضیل

جملاتی از کلمه معضل

در خلال رخدادهای سیاسی مصر و اعتراضات سراسری در مصر که از ۲۵ ژانویه آغاز گردید، به استثناء چند کشور خاورمیانه، اکثر کشورها و سازمان‌های بین‌المللی از جنبش آزادی‌خواهی در مصر حمایت کردند و خواهان برابری، آزادی بیان و قلم و رفع معضلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در مصر شدند. در طول این اعتراضات بیشتر کشورها خواهان حذف هر نوع خشونت از طرف مقامات مصری بر معترضین مصری شدند.
سخن آخر آنکه حل معضل قیمت‌های نازل انرژی، از طریق پرداخت یارانه نقدی تبعات و پیامدهای ناگواری برای اقتصاد ایران داشت که دو نوع تورم در اقتصاد پدیدآورده است.
این معضل و مسلسل گفتن از آن بابت است که بدانید که کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد، انتهی کلامی یکی که بشما زیاد گستاخ است، رقعه شما را خواند و گفت این رقعه عروس بی زیور و طاوس بی پر می‌نماید، اگر عبادت عاریه از او برداشته شود، دشت ماریه خواهد شد، بل واد غیر ذی زرع، هر گاه آنچه از مردم است ببرند، ثبت الاعتراض و لا یبقی من سواده غیرالبیاض. بیاض من هم خدمت شما هست اگر از مطالب بخواهید.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم