خودسر

خودسر به فردی گفته می‌شود که از دیگران دستور نمی‌گیرد و به صورت مستقل عمل می‌کند. این واژه به معنای بی‌باک، گستاخ و بی‌ترس نیز به کار می‌رود و به افرادی اشاره دارد که در کارهای خود به خواسته‌ها و نظرات دیگران توجهی ندارند.

ویژگی‌های افراد خودسر شامل:

استقلال: این افراد به رای و نظر دیگران اعتنا نمی‌کنند و بر اساس میل و اراده خود عمل می‌کنند.

خودرایی: آنها به طور مستقل تصمیم‌گیری می‌کنند و به نظامات اجتماعی توجهی ندارند.

دلیر بودن: انسان‌های خودسر شجاعت و بی‌پروا بودن را نشان می‌دهند و در برابر مسائل و مشکلات از خود مقاومت نشان می‌دهند.

به طور کلی، خودسر به معنای فردی است که در عمل و تصمیم‌گیری‌های خود، به هیچ‌کس وابسته نیست و به سلیقه و خواسته‌های خود پایبند است.

لغت نامه دهخدا

خودسر. [ خوَدْ / خُدْ س َ ] ( ص مرکب ) بی باک. گستاخ. بی ترس. دلیر. به خیال خود. سرکش. متمرد. سخت سر. ( ناظم الاطباء ). مستبد. مستبدبالرأی. خودرأی. خلیعالعذار. آنکه طاعت کس نکند. آنکه برای خود کار کند. ( یادداشت مؤلف ):
دوش در بزم تو دیدم ز دل خود سر خویش
آنچه پروانه ندیده ست ز بال و پر خویش.کلیم ( از آنندراج ).اشک را در چشم از لخت جگر نتوان شناخت
طفل خودسربود رنگ هم نشینان برگرفت.کلیم ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

( ~. سَ ) (ص مر. ) ۱ - مستبد. ۲ - سرکش. ۳ - بی باک.

فرهنگ عمید

۱. آن که به میل و ارادۀ خود عمل می کند، خودرٲی.
۲. آن که به قوانین اجتماعی پابند نیست.
۳. دارای استقلال.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه بمیل و اراده خود کار کند به رای دیگران و نظامات اجتماع اعتنا نکند خودرای. ۲ - متمرد. ۳ - بی باک گستاخ.
بی باک گستاخ

فرهنگستان زبان و ادب

{maverick} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] ← سیاستمدار خودسر

ویکی واژه

مستبد.
سرکش.
بی باک.

جملاتی از کلمه خودسر

درین گلشن که سیر رنگ و بوی خودسری دارد جهانی آمد اما من ز یاد آمدن رفتم
هوروویتز در طول چندین دهه تا زمان مرگش برای توسعه جامعه‌شناسی سیاسی تلاش کرد که بتواند میزان آزادی شخصی یک جامعه و خشونت مورد تأیید دولت را بسنجد. در نتیجه کار او، استانداردی برای کیفیت زندگی در هر ملت یا نظام اجتماعی خاص بر اساس تعداد افرادی که به‌طور خودسرانه کشته، معلول، مجروح، زندانی یا محروم شده‌اند آزادی‌های مدنی ساخته شده‌است.
استبداد یا خودسری ریشه عربی دارد و معنای دقیق آن به زبان فارسی، «رفتار خودکامه، خودسرانه یا دلبخواهی» است.
کنفوسیوس همه جا طرفدار نظم و قدرت قانونی حکومت و درعین حال مخالف استبداد و خودسری پادشاهان بود. همچون فلاسفه هند حق سلطه و قدرت مطلقه را برای پادشاه قائل نشد، بلکه آن را موکول به رضایت ملت نموده‌است، چنان‌که می‌گوید: کسی بر امپراتوری سلطنت خواهد کرد که ملت رضایت دهد و کسی سلطنت را از دست می‌دهد که رضایت ملت را از دست دهد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم